شمیم بهار؛ دهه‌ی چهل و مشق‌‌های دیگر

یادداشت امید روحانی دربارۀ کتا ب «دهه‌ی 40 و مشق‌‌های دیگر»

شمیم بهار، چهره‌ی منزوی و گوشه‌گرفته و خاموش همه‌ی این سال‌ها، سرانجام با چاپ آثار قدیمی‌اش طلسم بی‌خبری و انزوا و سکوت‌اش را شکست تا شاید مقدمه‌ای باشد بر چاپ همه‌ی آثاری که فقط نزدیکان‌اش می‌دانند در طول چهل و چند سال نوشته ــ و خود در آغاز همین مجلد به دو سه‌تایی از آنها اشاره کرده ــ و البته کتابی دیگر که شاید همین زودی‌ها از او چاپ شود که گویا مجموعه‌ای‌ست از چند قصه‌ی این سال‌ها.

کتاب حاضر مجموعه‌ای‌ست متشکل از ۴ بخش مجزا. بخش اول منتخبی‌ست از قصه‌های شمیم بهار در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۱. بخش دوم منتخبی بسیار سختگیرانه و فشرده از تحلیل‌ها و نقدهای ادبی و سینمائی در سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۶. بخش سوم مرور و نقدهای سینمائی‌ست از سال ۱۳۴۵ تا سال ۱۳۴۸ که شامل نوشته‌های او در نشریات فرهنگی آن سال‌هاست و همه به دوره‌هایی از نشریات برمی‌گردد که توسط دوست شمیم بهار، بیژن خرسند، سردبیری می‌شده است؛ و نیز نقدهای مفصل‌تر او از سال‌های ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۸. اما بخش جدید و منحصربه‌فرد این مجموعه، یعنی بخش چهارم، متن فیلمنامه‌ای‌ست به نام «عاشقانه» که قرار بود شمیم بهار در سال ۱۳۵۵ بسازدش که ساخته نشد.

این بخش‌ها بسیار گزیده هستند و احتمالاً انتخاب‌شان به این علت بوده که آقای بهار به دلایل شخصی، یا علاقه یا نظرش نسبت به بهتر بودن‌شان آنها را برگزیده است. مثلاً از اولین قصه، که «طرح» است، در این منتخب خبری نیست اما نقد اول که «تنگسیر» است اینجا آمده یا از آن یادداشت‌های کوتاه و فشرده‌ی سینمایی بسیار اندک آمده و از نقدهای جدی‌تر هم فقط منتخبی وسواسی و برگزیده. شاید از فیلمنامه‌های بسیار، فقط این یکی آمده که یادم هست حتی تا مرحله‌ی ساخت هم رفت. تا انتخاب هنرپیشه و دستیار و پیش تولید.

شکل چاپ، جلد و کاغذ و فونت و سادگی کمال یافته‌ی کتاب نشان از همان وسواسی دارد که آشنایان با کارهای شمیم بهار می‌شناسند و از او انتظار دارند. البته بخشی هم به خاطر این است که در این وانفسای قیمت‌گذاری کتاب، این یکی ارزان و در دسترس باشد.

جدا از بخش «راهنمای فیلم» یعنی همان نقدهای کوتاه و فشرده و یکی دو مطلب دیگر، بخش اصلی‌تر یعنی قصه‌ها و نقدهای ادبی و دو سه نقد سینمایی حاصل دوران کار نسبتاً طولانی شمیم بهار است که در نشریه‌ی بسیار تأثیرگذار «اندیشه و هنر». حاصل ممارست و عشق دکتر ناصر وثوقی، چهره‌ی برجسته‌ی فرهنگی و سیاسی ایران از دهه‌ی 1320 تا انقلاب. نشریه‌ای که تا چهار دوره‌اش را در سال‌های دهه‌ی ۱۳۳۰ خود دکتر وثوقی منتشر می‌کرد و بیشتر به مباحث سیاسی-اقتصادی اختصاص داشت؛ و گهگاه ــ بسیار گهگاه ــ مطالب هنری که وثوقی در آن نه تخصص ویژه‌ای داشت و نه سلیقه‌ای خاص. اعتقادات عمدتاً چپ‌گرایانه‌ی دکتر وثوقی در نوشته‌ها و انتخاب مطالب به رغم فضای ضد چپ و غیر مستقل سال‌های پس از مرداد ۳۲ نشریه را خاص و محبوب کرده بود اما ورود شمیم بهار در آغاز سال ۴۲ و سپس حضورش به عنوان دبیر بخش ادبیات و هنرها، به مدت ۷ سال، نشریه را به فصلنامه یا گاهنامه‌ای بدل کرد که بار فرهنگ و هنرش بسیار بر بخش سیاسی‌-اقتصادی‌اش می‌چربید. این دوره خود شامل سه دوره‌ی پنجم و ششم و هفتم است. وقتی شمیم بهار از دبیری نشریه کناره گرفت و به دنبال کارهای دیگرش رفت، نشریه به تدریج باز به نشریه‌ای بیشتر سیاسی-اقتصادی گرایش پیدا کرد و طبعاً تأثیر هنری‌اش کمتر و کم‌رنگ‌تر شد.

در میان فعالیت‌های گوناگون شمیم بهار ــ نقدنویسی ادبی و ادبی هنری، نوشتن قصه‌ی کوتاه و رمان، دبیری بخش یا مجموعه، ویراستاری انتشارات، تدریس، فیلمنامه‌نویسی و فیلمسازی (که به این آخری نرسید) ــ این کتاب فقط شامل بخشی از فعالیت‌های او به عنوان منتقد ادبی و سینمایی و نویسنده‌ی قصه‌های کوتاه و فیلمنامه است. دوران فعالیت‌اش در انتشارات ۵۱ بخش دیگری‌ست، برای وقتی دیگر. بخش مهمی از کار او یعنی تدریس در دانشگاه، که سخت می‌شود درباره‌اش چیزی یافت و نوشت، و دبیری مجموعه‌ی اندیشه و هنر فرصتی دیگر می‌خواهد.

اولین قصه‌ی این مجموعه تاریخ ۱۳۴۳ را دارد. صادق هدایت و جمالزاده در دهه‌ی اول قرن قصه‌ی کوتاه نوشتند؛ هدایت تا میانه‌ی دهه‌ی ۲۰ ادامه داد، اما جمالزاده به سمت نوشتن متن‌هایی رفت که هیچ ارتباطی به قصه‌های کوتاه «یکی بود، یکی نبود» نداشت. مستعان و جواد فاضل را نمی‌توان نویسنده‌ی قصه‌ی کوتاه دانست. اما با آل‌احمد است که این سنت نوپا ادامه یافت و شکل تازه گرفت و البته با ابراهیم گلستان که بدون تعهد سیاسی-اجتماعی آل‌احمد قصه‌های کوتاه نوشت و سنت قصه‌نویسی کوتاه آمریکایی را می‌شناخت و صادق چوبک و بزرگ علوی.

اما در واقع با شمیم بهار است که داستان کوتاه نوین ایران ــ short story ــ قوام می‌گیرد. سبک او، عینیت در نگاه و در سبک نوشتن، اجتناب از توصیف‌های انشایی، فضا، چه به معنای فضای جغرافیایی و چه در مفهوم فضای حسی شهر، خواننده را مستقیم به درون فضا و متن روابط می‌برد. او روابط، شخصیت‌ها و بلاهایی را که بر سر پرسوناژها می‌آید تعریف یا توصیف نمی‌کند، فضا را می‌سازد و همه‌چیز را می‌پرورد. شکل‌های مختلف روایت را برمی‌گزیند. سوم شخص (یا همان دانای کل، نویسنده به مثابه راوی کل) در «اینجا که هستیم»، اول شخص مفرد در «پاییز» و «اردیبهشت ۴۶»، قالب نامه در «ابر بارانش گرفته است»، و شکل‌های ترکیبی-روایی در «شش حکایت گیتی روشن» و «سه داستان عاشقانه.»

شمیم بهار تجربه‌ای تازه را در قصه‌نویسی آغاز کرد که پیش از او در زبان فارسی سابقه نداشت: استفاده از زبان به مثابه‌ی تمهیدی برای شخصیت‌پردازی. در «ابر بارانش گرفته است» که در قالب نامه ــ یک نامه‌ی بلند از راوی به دوست فرضی‌اش روایت می‌شود ــ راوی که اول شخص مفرد است با زبان و لحن یک کارمند معمولی اداری حرف می‌زند که فرد چندان با فرهنگ و روشنفکری نیست، یک کارمند دون‌پایه که یقه‌ی پیراهنش کثیف است و چلو کباب می‌خورد و حالا عاشق دختری شده که دوستش از او خواسته در سفر دختر به تهران کمکش کند؛ ناگهان به خودش نگاه می‌کند و خلقیات و شخصیت‌اش. یا در «اردیبهشت ۴۶»، با جوانی از فرنگ برگشته، روشنفکر، تحصیل‌کرده طرف هستیم که از آثار پیچیده و دوره‌ی آخر شکسپیر لذت می‌برد و قهوه و شکلات می‌خورد و در مواجهه با یک جامعه‌ی مهاجم ضد روشنفکر جا می‌ماند. معصومیت‌اش از دست می‌رود اما عشق‌اش را به دست می‌آورد. تقریباً اکثر قصه‌ها، در اساس، قصه‌هایی عاشقانه‌اند، در اشکال مختلف روابط عاشقانه و اغلب مردانی که ناگاه و ناغافل عاشق می‌شوند و در بزنگاه‌هایی که انتظارش نمی‌رود. همه‌ی حکایت‌های گیتی سروش و «سه قصه‌ی عاشقانه» قصه‌هایی عاشقانه‌اند، از عشق‌هایی که از روابط غیرمتعارف، موقعیت‌های غیرمتعارف شکل می‌گیرند و اغلب نافرجام در عرف معمول. در تمام ادبیات مدرن ایران، به معنای قصه‌های کوتاه و نوول‌ها تا پیش از بهار هیچ وقت آنقدر از عشق نگفته‌اند و از ناکامی‌ها، از برخورد فرهنگ‌ها. جالب این‌جاست که حتی به لحاظ درون‌مایه، قصه‌ها اغلب در دنیای معاصر و مدرن دهه‌های ۴۰ و ۵۰ تهران، عملاً از تقابل دو فرهنگ می‌گویند. فرهنگ تجدد، مدرنیته و مشکل ابراز عشق و طبعاً ناکامی و شکست. حتی فیلمنامه‌ی «عاشقانه» هم در همین مضمون می‌گذرد. عشق نافرجام، ناتوانی در برقراری ارتباط عاشقانه یا حتی ابراز عشق.

اما نقدها مقوله‌ای دیگرند.

نقدها یا «راهنمای فیلم» به دوره‌ای برمی‌گردد که بیژن خرسند، روزنامه‌نگار و سردبیر بسیاری از نشریات، صفحه یا صفحاتی را به نقد و بررسی فیلم‌های روی پرده اختصاص داد، فیلم‌هایی که عمدتاً شاید در حد و اندازه‌ی نقد طولانی یا تحلیل یا خوانش نبوده‌اند. اما شمیم بهار در نقدها یا یادداشت‌هایی کوتاه ــ در حد ۱۰۰ کلمه یا گاهی اندکی بیشتر ــ موجز و تلگرافی اما حاوی همه‌ی نکات مهم از شکل روایت‌گویی، قالب و صورت، شکل و لحن و حتی جایگاه فیلم در میان فیلم‌های کارگردان و با استادی و تبحر و دانش عمیق و احاطه به دنیا و سینمای فیلمساز و البته بسیار بی پرده و صریح و خشن و حتی گهگاه سبع، بی تعارف و بسیار آموزنده می‌نوشت.

اما نقدهای بلندتر ــ که نقدند و نه مرور، و جز یکی دو نقد که از اندیشه و هنر آمده‌اند، بقیه از نشریه‌های با سردبیری بیژن خرسند آمده‌اند و به ویژه از دوره‌ای که در قهر و دعوای بین عباس پهلوان سردبیر فردوسی و مدیر مسئول‌اش کار به بیژن خرسند سپرده شد و خرسند هم با کمک دوستان مشترک و شمیم بهار و دوستان‌ او (آیدین آغداشلو و دیگران) آن دوره‌ی کوتاه را درآورد تا مشکل پهلوان رفع شد؛ و دوباره برگشت. این نقدها اغلب مفصل‌اند، بسیار جزئی‌نگر، پر از توضیحات در باره‌ی ادبیات و زمینه‌های دیگر سینما و با آگاهی عمیق از ادبیات و تحلیل و گهگاه حتی تأویل. نکته در این است که در این سال‌ها ــ از ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۸ (یعنی ۱۹۶۷ تا ۱۹۶۹ میلادی) نقد‌نویسی اروپایی در اوج بود. «کایه»‌ای‌ها بودند و تئوری مؤلف و بسط‌یافته‌ی آن در «اسکرین» انگلستان، «مووی» و نقدهای ساختارگرا و البته «کریتیکا»ی آلمان و «فیلم کالچر» آمریکا و آندرو ساریس و همه‌ی بزرگان نقد‌نویس و سنت نیویورکر، یعنی پاولین کیل و سنت قدیمی‌تر «سایت اند ساوند». در ایران هم این سنت پا گرفته بود؛ اما نقدهای شمیم بهار یک سر و گردن از نوشته‌های هم‌دوره‌هایش ــ از پرویز دوایی و کیومرث وجدانی گرفته تا سنت ستاره‌ی سینمائی هژیر داریوش و دیگران ــ فراتر، عمیق‌تر، جدی‌تر، با سوادتر و تأثیر‌گذارتر بود. مثلاً نقد بهار بر «آگراندیسمان» آنتونیونی، سرشار از دانش عمیق و فهم سینما و ادبیات و هنرهاست.

باقی می‌ماند تأثیر همه‌ی این مجموعه. همه‌ی نقدها ــ و نه لزوماً این منتخب و همه‌ی قصه‌ها ــ پیش‌تر، مدت‌ها بود که در اینترنت وجود داشت و کمابیش خوانده شده بود اما اقبال از این مجموعه، آن هم در اوج دوران کرونا نشان داد که چگونه نسل جدید برای دانستن آنچه از گذشته از آنها دریغ شده ولع و اشتیاق دارند.

 

منبع: نوشتۀ امید روحانی، وبسایت آسو